- در پین
- پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
معنی در پین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دردم، درحال، فوراً
سابق، پیش از این
در هنگام
متعاقب
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
درعقب، در دنبال، در پس
خارج شدن
کاذب، جعلی
پر غم، پر اندوه
خرفه فرفخ بقله الحمقا
داخل شدن، درون آمدن، در رفتن، داخل گشتن
کوفتن کوبه در دق الباب کردن
در آخر در انجام عاقبت
آنکه دم در خانه بزرگان نگهبانی دهد نگهبان در حاجب قاپوچی، حارس نگهبان. یا دربان فلک آفتاب، ماه
مابین و وسط، خلال
جامه کوتاه قد آستین کوتاه پیش باز لباچه صدره شاماکچه
گرفتار، مشغول، آغاز زد و خورد
یونانی تازی گشته پارسی تازی گشته دارابزین ستناوند تارمی
علاج کننده درد، عاشقی که آرزو کند درد و بلای معشوق بدو سرایت کند و فدای او گردد
همچنین، وانگهی، افزون برین
آنکه دور را بیند مقابل نزدیک بین، چشمی که دور را بیند مقابل نزدیک بین، عاقبت اندیش، دستگاهی که برای رویت اجسام دور (رصد کردن ستارگان یا رویت مناظر زمین) بکار رود. یا دور بین عکاسی دستگاهی که برای ایجاد تصویر واضح از شی یا شخص بکار رود. کلیه دستگاههای عکس برداری مشتملند بر: عدسی که تصویر را تشکیل میدهد، اطاق تاریک که عدسی در آن نصب شده، شاسی یا قرقره های فیلم که صفحه حساس روی آن قرار گیرد، دریچه نور که برای تنظیم و تغییر زمان عکس برداری بکار میرود، پایه که دستگاه روی آن بطور ثابت نصب میشود. یا دوربین نجومی دوربین آسمانی دستگاهی است که برای مشاهده اجرام فلکی و ستارگان آسمان بکار میرود. یا عینک دوربین عینکی که بوسیله آن نقاط نسبتا دور واضح دیده شود
دوازده عدد از یک شی بسته دوازده تایی
لباس زنانه که دو تکه جداگانه باشد، کت و دامن
آنکه یک چیز را دو تا بیند احول، دو رو منافق
پر حسد پر حقد
چیزی که قسمت فوقانی آن پهن باشد، کسی که سرش مسطح و پهن باشد
پنهانی، نهانی، نهفته، پوشیده، به طور پوشیدهبرای مثال دی عزیزی گفت حافظ می خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود (حافظ - ۴۴۰)
آنکه یا آنچه درد را بردارد و برطرف سازد، علاج کنندۀ درد، دلسوز و غم خوار، کسی که از فرط مهر و محبت آرزو کند که درد و مرض محبوبش به جان وی افتد و بلاگردان او شود، برای مثال بدین آسمانی زمین توام / ز چینم ولی دردچین توام (نظامی۶ - ۹۹۹)
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
در عقب، در پس
تکۀ پارچه ای که بر پارگی جامه بدوزند، پینه، پاره، برای مثال سیه گلیم خری ژنده جل پشم آکند / که ژندگیش نه درپی پذیرد و نه رفو (سوزنی - ۸۰)